جنبش‌ها و اعتراض‌های ناگهانی و انفجاری هر چند در بستر نارضایتی ها و خشم های انباشته شده‌ قبلی تکوین می‌یابند اما به صورت لحظه‌ای و بر اساس یک رخداد و اتفاق غیر قابل پیش‌بینی سر باز می‌کنند و گسترش می‌یابند.

بنابراین،‌این جنبش‌ها نمی‌توانند بر فکر، برنامه و احیانا سازماندهی از قبل طراحی‌شده مبتنی باشند.

در این نوع جنبش‌های انفجاری، به طور طبیعی و خودکار، مناسبات و سامانه‌های ارتباطی از قبل موجود نیز فعال می‌شوند. به علاوه، در میدان عمل نیز روابط و سامانه‌های ارتباطی جدیدی شکل می‌گیرند و به صورت دومینووار گسترش می‌یابند.

هم فعال شدن سامانه‌های قبلی و هم شکل‌گیری سامانه‌های ارتباطی جدید، هر دو، در رابطه با کشورها و جوامع مختلف، متفاوت عمل خواهند کرد. در یک کشور دموکراتیک با جامعه مدنی، سیاسی و صنفی از قبل تعریف‌شده و فعال به یک شکل و در جوامع بسته اساسا به نحو دیگری اتفاق خواهد افتاد.

اما در هر دو جامعه و کشور نیز موج انفجاری و دومینووار یک اعتراض ناگهانی می‌تواند همه نهادهای ارتباطی قبلی را تحت‌الشعاع قرار دهد و از آن‌ها پیشی بگیرد، مثل جنبش«جان سیاه‌پوستان مهم است» بعد از مرگ جرج فلوید در آمریکا.

ظهور جنبش مهسا در کشور اقتدارگرا

جنبش «زن، زندگی، آزادی» نیز از نوع جنبش‌های انفجاری و ناگهانی اعتراضی است که پس از مرگ و قتل مهساژینا امینی در ایران، یعنی در بستر یک کشور بسته و اقتدارگرا با جامعه مدنی، سیاسی و صنفی همیشه تحت فشار و سرکوب، اتفاق افتاد.

ناگهانی و انفجاری بودن این جنبش بالطبع از قبل اندیشیده‌ و سازماندهی نشدن آن را تشدید می‌کند. همچنین اقتدارگرا و سرکوبگر بودن نظام ولایی نیز بر نقیصه فعال شدن و تحرک سامانه‌های ارتباطی که از قبل در جامعه حضور دارند در طی حرکت و فعال‌بودن این جنبش می‌افزاید، همان‌طور که مانع امکان سازماندهی علنی و عمومی آن در طی جنبش می‌شود.

بر این دو عنصر باید عنصر سومی را نیز افزود و آن فقدان رهبر یا راهبری مشخص این جنبش است که آن را نسبت به جنبش‌های هم‌نوع در جوامعی بسته نیز محروم می‌کند. مقایسه جنبش مهسا با جنبش سبز از این نظر می‌تواند قابل توجه باشد.

حال برخی فقدان رهبری را مزیت این جنبش و برخی نقیصه آن می‌دانند. البته رهبران جنبش سبز نیز عمدتا پشت سر جنبش حرکت می‌کردند و نه در جلو آن، تا بتوانند اثرگذاری و احیانا سازماندهی خاصی را بر جنبش اعمال کنند. البته این خود یکی از نقیصه‌های جنبش سبز بود.

برخی فقدان رهبری را مزیت جنبش‌های نوین و برخی آن را نقیصه این جنبش‌ها می‌دانند

فقدان سازماندهی حزبی و مشارکت صنفی

از سویی، با تمرکز بر جنبش مهسا و موقعیت ایران، می‌توان گفت چون ما در ایران بنابه دلایل مختلف، احزاب فعال و متشکل و دارای سازماندهی منطقه‌ای یا سراسری نداریم بنابراین احزاب سیاسی، و نه افراد سیاسی، کمترین اثر را در این جنبش داشتند.

همچنین در ایران، باز بنا به دلایل مختلف از جمله سرکوب و فشار مستمر سیاسی، نهادها و اتحادیه‌های صنفی قوی نداریم. البته در سالیان اخیر حضور مطالبه‌محور و اعتراضی برخی از این اقشار و این نوع تشکل‌ها و نهادها را در عرصه خیابان شاهد بوده‌ایم؛ مثل اعتراض‌های معلمان، کارگران، بازنشستگان و دیگر اقشار. اما این‌ها هم به علت فشار مستمر سیاسی و امنیتی و هم به خاطر صنفی بودن و غیر سیاسی بودنشان، که ورود به عرصه سیاست می‌تواند برایشان هزینه بیشتری تولید کند و یا انسجام داخلی‌شان را دچار اختلال کند، در اعتراض‌های رادیکال‌تر سیاسی نمی‌توانند حضور جمعی داشته باشند. هر چند در این اعتراض‌ها افراد مختلفی از همین اقشار و صنوف نیز حضور داشتند.

علاوه بر احزاب و اصناف، نهادهای مدنی نیز بخش دیگری از سامانه‌های ارتباطی در ایران هستند. حوزه و موضوع فعالیت این نهادهای مدنی بسیار گسترده است، از فعالان حقوق بشر و حقوق زنان گرفته تا فعالان در امور خیریه، از حمایت و توانمندسازی کودکان کار و زنان آسیب‌دیده تا کمک به ترک اعتیاد، تا فعالان محیط زیستی. قدرت عمل برخی از این تشکل‌های محیط زیستی مثلا در باره دریاچه ارومیه و حفاظت از محیط زیست در کردستان دیده شد، که گاه به بسیج ده‌ها هزار نفر مثلا برای خاموش کردن آتش‌سوزی جنگل‌ها در این استان می‌انجامد.

این نهادهای مدنی بستری برای آشنایی و ارتباط بین افراد مختلف در سطح محلی و گاه ملی می‌شوند. خود این نهادها به علت موضوع عموما غیر سیاسی فعالیتشان و نیز خطر امنیتی که در یک حکومت اقتدارگرا و سرکوبگر برایشان وجود دارد، در این نوع شورش‌ها و جنبش‌های اعتراضی رادیکال که کلیت یک حکومت را هدف قرار می‌دهد، نمی‌توانند فعال شوند. اما شبکه‌های دوستی و ارتباط شکل‌گرفته بین افراد مختلف در بستر این نهادها در این لحظات خاص می‌تواند به طور خصوصی و خارج از ارتباط رسمی و علنی آن نهاد مدنی، به طور موازی فعال شود و افراد را به صورت جمع‌های کوچک اما نسبتا هماهنگ با هم به خیابان بیاورد. این واقعیت در باره نهادهای صنفی و حزبی هم البته احتمالا در سطح پایین تری قابل تصور است.

سازماندهی از طریق فضای مجازی

نوع دیگری از ارتباطات قابل ذکر که در سالیان اخیر به صورت تصاعدی افزایش یافته و به صورت مویرگی در سراسر کشور گسترش یافته، ارتباطات در گروه‌ها و شبکه‌های کوچک در فضای مجازی، به خصوص در تلگرام، است که آن‌ها را نیز می‌توان نوعی جامعه مدنی مجازی محسوب کرد.

این گروه‌ها که می‌تواند حلقه‌ خانوادگی، دوستان، هم کلاسی‌ها و یا مجموعه‌ای از هم‌فکران دور و نزدیک باشد که در طول سالیانی با هم آشنا شده و اعتمادسازی جمعی صورت داده‌اند. آن‌ها در لحظات خاص می‌توانند بستر و نوعی سامانه ارتباطی برای هماهنگی جهت شرکت در اعتراض‌های خیابانی شوند.

و بالاخره، عده‌ای نیز در خود میدان و در خیابان با هم پیوند می‌خورند و ارتباطی عموما مجازی و بعضا به علت محل سکونت نزدیک به یکدیگر (مثلا در برخی محلات در شهرستان‌ها و یا مثلا اکباتان در تهران)، ارتباطی رو در رو با یکدیگر می‌یابند. موثرترین و فوری‌ترین نوع اثر گذاری و ساماندهی جمعی در این نوع از ارتباطات اتفاق می افتد.

رسانه‌های خارج کشور

به صورت یک تکلمه می‌توان به نقش برخی رسانه‌های پربیننده در خارج از کشور نیز اشاره کرد که آن‌ها نیز می‌توانند با خبر رسانی‌های مستمر و روزمره و طرح روایت‌های نزدیک‌تر به واقعیت و آگاهی‌دهی بر علیه ضداطلاعات‌های فریبکارانه حکومت، هم به انگیزه‌زایی بپردازند و هم گاه با انتشار برخی اطلاعیه‌های میدانی برای تجمع در روز یا ساعت یا مکان‌هایی مشخص به سازماندهی خود به خودی یک جنبش کمک کنند.

در طول جنبش مهساژینا، بیانیه هایی به نام شورا یا جوانان محلات در تهران و یا برخی شهرستان‌ها منتشر می‌شد که من در ابتدا ناباورانه تصور می‌کردم تمهیدهایی برای تشجیع و ساماندهی جنبش و استمرار آن است. اما مدتی بعد متوجه شدم که این افراد وجود واقعی دارند و بخشی بازمانده از شبکه‌های انتخاباتی سال ۸۸ و جنبش سبز هستند که اینک از اصلاحات به گذار رسیده‌اند. اینها بعدا بنا به دلایلی مورد شناسایی و برخورد قرار گرفتند.

جنبشی مثل جنبش مهسا نمی‌تواند بر فکر، برنامه و احیانا سازماندهی از قبل طراحی‌شده مبتنی باشد

پیوند افقی فعالان جنبش

با انواع ارتباطات شبکه‌ای و غیر متمرکزی که شمه‌ای از آن در بالا اشاره شد، بالطبع فعالان یک جنبش عمدتا به صورت افقی با هم ییوند می‌خورند.

حاصل این پیوند هم می‌تواند به صورت تصاعدی بر دامنه جنبش و به خصوص ابتکارات مردمی آن جهت عدم انقطاع و تداوم جنبش بیفزاید. این از طریق روش‌های مختلفی انجام می‌شود؛ خبر و پیام رسانی مستمر از سوی شهروندخبرنگارها، شعارسازی‌های مختلف، خنثی کردن و فرار از سرکوب با ابتکارات گوناگون، دادن تنوع به شیوه‌های اعتراضی (مثلا شعارنویسی، اعتراض‌های شبانگاهی در پشت بام‌هایا پشت پنجره‌ها)، سخت کردن شیوه های سرکوب با مثلا تصویربرداری از سرکوبگران و شناسایی آن‌ها، امید و انگیزه‌دهی به یکدیگر با به اشتراک گذاشتن ویدیوهایی از چهار گوشه کشور و سایر روش‌ها.

یکی از مهم‌ترین کارکردهای ارتباطات افقی و شبکه‌ای کوچک و غیرمتمرکز تولید محتوای سیاسی، ادبی و هنری برای جنبش است. این امر به خصوص در جهانی‌شدن و جلب حمایت اقشار وسیعی از هنرمندان، سیاستمداران، ورزشکاران، فعالان حقوق بشر، زنان، دانشجویان و شهروندان زیادی در کشورهای مختلف جهان، هم در جنبش سبز و هم به خصوص جنبش مهساژینا بسیار موثر بود.

نقیصه‌های ساختار افقی جنبش

جنبش‌های اعتراضی با سازماندهی شبکه‌ای افقی اما نقیصه‌هایی هم دارند.

این جنبش‌ها به لحاظ مضمونی و سیاسی باید بتوانند سخنگو و سخنگویان خاص خودشان را در عرصه عمومی و سیاسی داشته باشند. شاید این امر مستلزم وجود نوعی راهبری فردی، و برتر از آن، راهبری جمعی باشد.

نیروهای مدنی و صنفی و سیاسی در ایران هر چند از درجاتی از سازماندهی و بعضا رهبری برخوردارند و مثلا ما در حوزه فعالان حقوق بشر، زنان، معلمان، فعالان محیط زیست و فعالان سیاسی افراد شاخص و سرشناسی در سطح ملی و بعضا حتی در سطح جهانی داریم اما این تنوع که می‌تواند یک امتیاز برای سازماندهی باشد، هم‌زمان، به علت تشتتی که وجود دارد به یک نقیصه تبدیل شده است.

امکان مصادره جنبش‌های اعتراضی افقی

جمع‌بندی اینکه جنبش‌های نوین در سراسر جهان معمولا به سازماندهی‌های شبکه‌ای و افقی دامن زده‌اند.

این مساله می‌تواند در همگانی کردن امر «سیاست» و «تحول» بنیادی یاری برساند ولی با توجه به تجارب مختلف از جمله مثلا در بهار عربی، فرضا در مصر، اگر فعالان فداکار میدانی یک جنبش فقط از شبکه‌های کوچک افقی برخوردار باشند، یک جریان متشکل سیاسی، مثل اخوان‌المسلمین، می‌تواند حاصل و دستاورد فعالیت و فداکاری‌های آن‌ها را به نفع خودش مصادره کند.

بر این اساس است که من معتقد به سازماندهی شبکه‌ای جدولی هستم نه صرفا افقی، این به شکل جدول‌های کلمات متقاطع در نشریات است که هم ستون‌های افقی و هم ستون‌های عمودی دارند. این نوع سامانه ارتباطی می‌تواند از مزایای هر دو نوع سازماندهی افقی و عمومی بهره‌مند، و تا سر حد ممکن از نقیصه‌ها و نقاط منفی آن‌ها در امان باشد.

در تحلیل‌هایی که در دوران جنبش سبز در بررسی نوع ساماندهی این جنبش داشتم به این نقیصه اشاره می‌کردم و با نگاه انتقادی به سازماندهی افقی آن می‌نگریستم. بعدها بی‌نتیجه ماندن و یا مصادره دستاوردهای این نوع جنبش‌ها درنقاط دیگری از جهان نیز نشان داد که ما به خصوص در ایران، با حکومتی بسته، سرکوبگر و مردمی، عاصی، معترض و خشمگین به شدت نیازمند این نوع ساماندهی هستیم.

شبکه جدولی به جای شبکه صرفا افقی و یا نوع قدیم‌تر آن یعنی سازماندهی عمودی که فعالان سیاسی و حزبی مسن‌تر ما به‌آن عادت دارند، می‌تواند هم جنبش را دارای سخنگویان سیاسی بکند و هماهداف، شعارها و تاکتیک‌های جنبش را تا حد ممکن از حالت تماما خود به خودی نجات دهد و هم با راهبری و هدایت جنبش، آن را در عرصه عمل نیز اگر نگوییم به سرانجام و موفقیت برساند، دست‌کم گام‌های جدی و برگشت‌ناپذیری به جلو سوق دهد.

گذار تحول‌طلبانه مستلزم فشار جنبش از پایین و مذاکره از بالا برای تسلیم کردن حکومت است. این امر نیازمند سخنگویان و نمایندگانی است که بتوانند طرف گفت‌وگو با قدرت باشند. البته گذار انقلابی و سرنگون‌طلبانه نیز نیازمند سخنگویان و راهبران خاص خودش است.

شکل‌گیری سخنگویی سیاسی و راهبری یک جنبش اعتراضی و فراگیر، برای اینکه از حالت اتفاقی و خود به خودی خارج شود، مستلزم شکل‌گیری یک گفتمان سیاسی فراگیر و ملی در بین فعالان سیاسی و مدنی و صنفی است. جامعه ایران یک جامعه رنگین‌کمانی، متنوع و متکثر است و بر همین مبنا باید یک راهبری و رهبری جمعی سیاسی، صنفی و مدنی و آن هم بر اساس تکثر موجود شکل بگیرد. ساماندهی و تشکل‌یابی جدولی جنبش‌ها هم می‌تواند در چنین بستری شکل بگیرد.

این روند در حال پیش‌روی با قدم‌هایی آهسته و سنگین است؛ عمدتا رو به جلو و البته گاه هم رو به عقب!

گفت‌وگو؛ گامی به پیش

گفت‌وگوی میانه‌روها از طیف‌های مختلف سیاسی و مدنی و اتنیکی، که حول شکاف‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ما شکل گرفته، می‌تواند گامی فراپیش در این رابطه باشد.

هر قدر دور و هر قدر دیر، ما هیچ راه دیگری نداریم. خود برتربینی و خود اکثریت‌پنداری و نزدیک‌بینی سیاسی به جای دور اندیشی واقع‌بینانه و خیال‌پردازی و رویا اندیشی چه در رابطه با آرمان‌ها و چه در رابطه با خط مشی‌های سیاسی و چه در رابطه با نوع و نحوه ساماندهی ارتباطات از جمله در جنبش‌های اعتراضی به جای گام برداشتن روی زمین واقعیت، ولو بتواند در کوتاه‌مدت و دوران اوج گیری یک جنبش شورآفرین شود، ولی در میان مدت و درازمدت قطعا باعث یاس و انفعال می‌شود.

از مشروطه تاکنون را که بنگریم می‌بینیم جامعه ایران افتان و خیزان با آزمون و خطا اما رو به جلو حرکت کرده و از هر خطا و اشتباهی کوچک و بزرگ، به انباشتی از دانش و تجربه رسیده است. در موضوع و حوزه سازماندهی و رهبری نیز به نظر می‌رسد معدل جامعه ایران کنونی دارد به همین تجربه و وجدان جمعی مشترک می‌رسد؛ تکثر، تحمل و سازماندهی شبکه‌ای کوچک به امید یک شبکه مویرگی بزرگ و جدولی در روز حادثه، برای روزهای بزرگ پیش رو و یک راهبری جمعی و متکثر از فعالان سیاسی و صنفی و مدنی در داخل و خارج از کشور، با میزان اثرگذاری‌های کمتر و بیشتری که هر حوزه و یا هر گرایش و رویکردی دارد.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

خبر
حرف آخر با پوریا زراعتی
جهان‌نما
خبرها

شنیداری

پادکست‌ها