بسیاری از تحلیل‌گران، انتخابات ریاست‌جمهوری را از نظرگاهی، فراتر از روند تعیین ریاست دولت می‌نگرند. آن‌ها می‌گویند این انتخابات تنها در جایگزینی رییس دولت خلاصه نمی‌شود، بلکه رابطه مستقیمی با جانشین علی خامنه‌ای و انتخاب رهبر سوم جمهوری اسلامی نیز دارد.

بر همین اساس، حامیان این نظر می‌پندارند شاید ریاست جمهوری محمدباقر قالیباف، راه را برای رهبری مجتبی خامنه‌ای، فرزند علی خامنه‌ای به عنوان رهبر بعدی جمهوری اسلامی هموار ‌کند.

این تحلیل قابلیت اثبات اشتباه ندارد، اما می‌توان از افق دیگری به این مساله پرداخت.

در دو دهه گذشته، از چندین نفر به عنوان جانشینان احتمالی علی خامنه‌ای نام برده شده بود. اکبر هاشمی رفسنجانی، محمود هاشمی شاهرودی، محمد محمدی ری‌شهری، صادق لاریجانی، ابراهیم رئیسی و مجتبی خامنه‌ای از نام‌دارترین این افراد بودند.

از میان این افراد، تنها دو نفر در قید حیات هستند. هاشمی رفسنجانی، هاشمی شاهرودی، ری‌شهری و رئیسی هر یک به شکلی درگذشتند. نوع مرگ دست‌کم دو نفر از آن‌ها، یعنی رفسنجانی و رئیسی برای بخش بزرگی از جامعه و افکار عمومی دارای ابهام است و گروهی به «حذف فیزیکی» این دو نفر معتقدند. این موارد اما محل بحث این یادداشت نیست.

صادق آملی لاریجانی، رییس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام است. از او در مقطعی به عنوان یکی از گزینه‌های اصلی جانشینی خامنه‌ای یاد می‌شد، اما مواردی مانند پرونده فساد اکبر طبری، نامه‌نگاری میان او و محمد یزدی، رییس اسبق قوه قضاییه و‌ اتهام زندگی اشرافی و حواشی مربوط به ۶۳ حساب قوه قضاییه در دوره ریاست او، در کنار رد صلاحیت علی لاریجانی، برادرش، در دو دوره متوالی انتخابات ریاست جمهوری، شانس او را برای رهبری به صفر رساند.

یک گزینه باقی مانده و آن‌هم مجتبی خامنه‌ای است. اساسا مرگ ابراهیم رئیسی، بحران جانشینی در جمهوری اسلامی را تا حد بسیاری حل کرده و عملا گزینه‌ای باقی نمانده تا با گزینه چندین‌ساله مطرح در افکار عمومی رقابت کند.

از این نظر، می‌توان نتیجه گرفت انتخابات ریاست جمهوری پس از مرگ رئیسی، لزوما ارتباطی با رهبر بعدی جمهوری اسلامی ندارد، مگر اینکه اتفاق نادری مشابه مرگ رئیسی مجددا رخ دهد. شاید تنها بخشی که مستقیما بین انتخابات و رهبر سوم ارتباط داشت، رد صلاحیت علی لاریجانی بود.

در روز اعلام رسمی نام رهبر سوم، اگر علی لاریجانی بر کرسی ریاست جمهوری می‌بود، شاید می‌توانست برای برادرش دست‌کم لابی کند. اما شورای نگهبان پیش‌گیری را بر درمان ترجیح داد و از ‌اکنون، راه این رخداد را بست.

حال اگر این فرض را دارای صحت بدانیم که موضوع جانشینی حل شده، انتخابات ریاست جمهوری اهمیت کمتری خواهد داشت.

ترکیب شش نامزد تایید صلاحیت‌شده، مناظره‌ها و نگاهی به نظرسنجی‌های برگزار شده نشان می‌دهند از میان آن‌ها، سه نفر شانس بیشتری دارند؛ محمدباقر قالیباف، مسعود پزشکیان و سعید جلیلی.

قالیباف، نامزد نزدیک به اصولگرایان و مطلوب بخش بزرگی از سپاه پاسداران، پزشکیان، نامزد مورد حمایت تام و تمام اصلاح‌طلبان و سعید جلیلی، نامزد بخش رادیکال اصول‌گرایان و جوانان موسوم به «مومن انقلابی» به تعبیر علی خامنه‌ای است

پر واضح است که قالیباف و جلیلی، کم یا زیاد مورد قبول علی خامنه‌ای، سپاه پاسداران و بخش عمده‌ای از ساختار قدرت جمهوری اسلامی هستند. اما مسعود پزشکیان چه‌طور؟ از نظر نویسنده این یادداشت، او هم برای علی خامنه‌ای، رییس دولت مورد قبول و در شرایطی کنونی فردی مطلوب است.

در ساختار جمهوری اسلامی، پس از رهبر که نفر اول دولت است، نفر دومی نداریم. نفر دوم یعنی رییس‌جمهور، که در عمل باید کارپرداز رهبر جمهوری اسلامی، دفتر او و سپاه پاسداران باشد. مسعود پزشکیان چنین شخصیتی است. اهل منازعه و دعوا نیست، خط قرمز سیاسی روشنی ندارد، حرف‌های کلی می‌زند و می‌گذرد. به سپاه پاسداران اعتقاد و اعتماد راسخ دارد. حتی منتقد حجاب اجباری هم نیست و صرفا در روش تحمیل حجاب اجباری به زنان با بخش‌هایی از حاکمیت اختلاف نظر دارد، اما بر سر آن دعوا نمی‌کند.

جدای از مواضع مسعود پزشکیان که بار‌ها تاکید کرده تنها و تنها مجری سیاست‌های رهبر جمهوری اسلامی خواهد بود و حتی در دانشگاه تهران خود را «سرسپرده» علی خامنه‌ای خواند، شخصیت او و فضای سیاسی داخلی و خارجی، از او گزینه مطلوب علی خامنه‌ای می‌سازد.

با پیش فرض حل و فصل شدن موضوع جانشینی خامنه‌ای، مسعود پزشکیان رییس دولتی خواهد بود که روسای دولت پیشین جمهوری اسلامی و بسیاری از مقام‌ها، به بی‌اختیار بودنش اذعان داشته‌اند. رییسی خود را خادم خامنه‌ای می‌خواند، حسن روحانی خودش گفت که تمامی وزاریش را با نظر خامنه‌ای انتخاب کرد. اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی با صراحت گفت حتی اختیار تغییر منشی خود را نداشته است. محمود احمدی‌نژاد هم حتی اجازه نیافت رییس دفترش را خودش انتخاب کند.

از این دست موارد بسیار است. ایران‌اینترنشنال پیش‌تر در مطلبی با عنوان «نمایشی شدن ریاست‌جمهوری با شوراسازی‌های رهبر جمهوری اسلامی»، به عمق بی‌اختیاری بودن رییس‌جمهور در ساختار جمهوری اسلامی پرداخته بود.

در چنین شرایطی، رییس‌جمهور در عمل فضایی برای تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی ندارد تا بتواند تغییر معناداری در حکمرانی ایجاد کند.

از سویی دیگر مسعود پزشکیان، اصلاح‌طلب حزبی و سازمانی نیست، کما اینکه خود او در مناظره‌های تلویزیونی گفت که «من اصولگرا هستم اما معتقدم کشود نیاز به اصلاحات دارد.» از ستاد انتخاباتی او و افراد مسئول در آن نیز مشخص است که پزشکیان دولت دست اصلاح‌طلبان نخواهد داد.

حضور افرادی با سابقه امنیتی مانند رضا صالحی‌امیری و محمدجواد آذری جهرمی در کنار پزشکیان، ترکیب کابینه احتمالی او را تا حدی مشخص می‌کند. اصولگرایانی که عده‌ای آنان را اعتدالی می‌خوانند، دولت پزشکیان را تشکیل خواهند داد.

شاید کابینه پزشکیان، چیزی شبیه کابینه محمدباقر قالیباف باشد، با چند عضو اعتدالی از نوع صالحی‌امیری و آذری جهرمی. جواد ظریف هم که خودش تایید کرد اجازه نخواهند داد وزیر شود.

صدالبته، رویکرد پزشکیان به سیاست در تمامی سال‌های گذشته نشان داده خلاف میل خامنه‌ای حرکتی نخواهد کرد و احتمالا تمامی اعضای کابینه خود را به شکل داوطلبانه از فیلتر علی خامنه‌ای می‌گذراند.

رویکرد پزشکیان به سیاست در سال‌های گذشته نشان داده خلاف میل خامنه‌ای حرکتی نخواهد کرد

از سویی دیگر، پس از طوفان‌های اجتماعی و اعتراضات سراسری دی ۹۶، آبان ۹۸ و خیزش انقلابی سال ۱۴۰۱ و جنبش «زن، زندگی، آزادی»، اصلاح‌طلبان چنان شاخ شکسته و خالی از پایگاه اجتماعی شده‌اند که حتی اگر یک دولت کامل هم تحویل‌شان شود، شاید بزرگ‌ترین دستاوردشان، پخش «ربنای» محمدرضا شجریان در ماه «رمضان» و بازگشت ریش‌پروفسوری ظریف باشد!

ریاست جمهوری احتمالی پزشکیان اگر چه برای جامعه مدنی و مردم ایران آورده چندانی نخواهد داشت، برای خامنه‌ای اما چندین دستاورد دارد.

پس از رسوایی برگزاری انتخابات در سال‌های اخیر با مشارکت ۷ و ۸ درصدی در تهران و ۳۰ و چند درصدی در کشور، علی خامنه‌ای می‌تواند با تدارک و مهندسی یک انتخابات شبه‌رقابتی، دوباره ژست مردم‌سالاری برای نظام خود دست و پا کند و با جایگزینی فردی به ظاهر مخالف عملکرد و مشی ابراهیم رئیسی، فخر بفروشد که در جمهوری اسلامی، انتخابات رقابتی و غیر قابل پیش‌بینی برگزار کرده و «مردم خود انتخاب کردند که اینگونه زندگی کنند.»

از سویی دیگر حضور فردی مانند رئیسی بر کرسی ریاست جمهوری در ایران در کنار احتمال بازگشت ترامپ به کاخ سفید، می‌توانست برای جمهوری اسلامی، شرایط سختی را رقم زند و کار برای ترامپ جهت اجماع‌سازی حداکثری علیه جمهوری اسلامی را ساده کند.

ریاست‌جمهوری احتمالی پزشکیان، کار ترامپ را سخت‌تر خواهد کرد. به خصوص که دولت‌های اروپایی نشان دادند هیچ روش و راهبردی را به گفت‌وگو با «رییس جمهور میانه‌رو» در ایران ترجیح نمی‌دهند. هر چند که می‌دانند رییس‌جمهوری ایران هر که باشد، سکان سیاست خارجی به دست خامنه‌ای است، اما باز هم به‌گونه‌ای دیگر عمل می‌کنند.

مسعود پزشکیان شاید انتخاب اول خامنه‌ای نباشد اما برای او قابل قبول است، که اگر نبود در مهندسی انتخابات با ابزار شورای نگهبان، که کل جریان اصلاحات نیز سالهاست به آن اذعان دارند، حذف می‌شد

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

کامبوج ۴۵ سال بعد: بخش اول
جهان‌نما
خبرها
جهان‌نما

شنیداری

پادکست‌ها