کتک زدن، پتو پیچ کردن، شوکر و گاز فلفل، فحاشی، لمس بدن و آزار جنسی. این مجموعه‌ای از رفتار ماموران جمهوری اسلامی است در برخورد با زنانی که در یک سال و نیم گذشته حجاب اجباری را کنار گذاشته‌اند.

گرچه در ۴۵ سال گذشته خشونت حکومتی علیه زنان بر مبنای حجاب اجباری همواره جاری بوده و در یکی از شدیدترین حالت‌ها به قتل مهسا ژینا امینی انجامیده و بزرگ‌ترین اعتراض عمومی پس از انقلاب اسلامی را رقم زده، اما فیلم‌ها، روایت‌های شاهدان و گزارش زنانی که از ۲۵ فرودین ۱۴۰۳ گرفتار ماموران گشت ارشاد شده‌اند به وضوح موج تازه‌ای از افسارگسیختگی خشونت جمهوری اسلامی علیه زنان را نشان می‌دهند که شاید از دید یک ناظر خردگرا، پس از تجربه انقلاب «زن، زندگی، آزادی» عجیب به نظر برسد.

انتظار رفتار مبتنی بر خرد، تجربه‌ای نیست که شهروندان ایران از حکومت مستبد اسلامی داشته باشند. اگر قتل مهسا ژینا امینی برای مدت کوتاهی گشت‌های ارشاد را از خیابان‌ها محو کرد اما شهروندان می‌دانستند که نیروی این گشت‌ها موقتا برای سرکوب اعتراضات خیابانی به سمت دیگری گسیل شده است.

چنین بود که جمهوری اسلامی هیچ‌گاه در مقام بازنگری در رفتار خود با زنان ظاهر نشد و در اوج اعتراضات، شهروندان را به سخت‌گیری‌های بیشتر درباره حجاب و قانونی کردن برخورد با زنان بی‌حجاب تهدید کرد.

تمام لایه‌های حکومت در یک سال و نیم‌ گذشته دست‌ اندر کار تدوین لایحه موسوم به «عفاف و حجاب» شدند که در ۷۰ ماده، انواع خشونت علیه زنان را در قالب محروم کردن آن‌ها از حقوق شهروندی، مجازات نقدی و حتی قضایی، قانونی و رسمی می‌کند.

این که حکومت حتی منتظر تصویب نهایی این قانون نماند و در اوج تجربه فقدان مشروعیت سیاسی، فشارهای اقتصادی و تهدید شدن به حمله نظامی از سوی اسرائیل شهرها را به میدان جنگ علیه زنان تبدیل کرد، بار دیگر بر این حقیقت صحه می‌گذارد که موضوع حجاب اجباری در کنار اسرائیل‌ستیزی، مهم‌ترین ارکان ایدئولوژیک جمهوری اسلامی هستند که عقب کشیدن از هر کدام آن‌ها، به معنای تهی شدن حکومت اسلامی از معنای خود است.

هم‌زمانی حملات موشکی و پهپادی جمهوری اسلامی به اسرائیل با شروع دور تازه سرکوب خشن زنان، ضمن تایید این ایده، ماهیت خشن و جنگ‌طلب حکومت تمامیت‌خواه را آشکارتر می‌کند.

رفتار حکومت در درون و برون یکسان است: هم برای جهان شاخ و شانه می‌کشد، هم به شهروندان خود چنگ و دندان نشان می‌دهد. هدف، ارعاب جهان پیرامون است: او از موضع خود پایین نمی‌آید حتی اگر بهایش خون و خشونت باشد چرا که می‌داند واگذار کردن هر یک از این سنگرها به معنای آن است که جمهوری اسلامی شکست‌خورده و نابود شده است.

روی دیگر این سکه، بازنمایی این واقعیت است که جمهوری اسلامی از تامین امنیت در داخل و خارج عاجز است. حکومتی که تمام جهان را دشمن می‌انگارد و همواره شهروندانش را از جنگ داخلی، تروریسم و ناامنی می‌ترساند، این بار گروهی از شهروندان خود را در جایگاه دشمن نشانده و گروه دیگری را به جان آن‌ها انداخته و عملا باعث شکلی از «جنگ داخلی» شده است.

رو در رویی شهروندان در داخل بر سر مساله زن، بدن زن و سبک زندگی، کارکردی نمادین برای حامیان حکومت نیز دارد. او با در هم آمیختن کلیشه دفاع از «ناموس» و «وطن»، سیاست داخل و خارجی خود را تنظیم می‌کند: «ما در جنگیم و جنگ ما مقدس است. ما می‌خواهیم امنیت خانواده و وطن را به بهای بر جای ماندن تلفات اجتماعی برقرار کنیم.»

این شاید آخرین توجیهی است که جمهوری اسلامی می‌تواند برای بدنه لاغر حامیان خود ارائه کند.

خبرهای بیشتر

پربیننده‌ترین ویدیوها

ایول در دل نروژ
جهان‌نما
خبر
هت‌تریک با مزدک میرزایی

شنیداری

پادکست‌ها